فهم قرآن، به منظور پذیرش و اجرای آن در میدان زندگی فردی و اجتماعی، از اهداف مهم قرآن است. البته هر فهمی لزوماً پذیرش به دنبال ندارد بلکه گاهی پیامدش گریز از آن (کتمان ما انزل الله: ۱۵۹ و ۱۷۴ بقره) و گاهی ستیز (دشمنی: ۱۸ و ۱۹ و ۲۰ و ۲۱ و ۲۲ و ۲۳ و ۲۴ و ۲۵ مدثر) با آن است. آنچه که معقول به نظر می‌رسد تا فهمی از آن صورت نگیرد خواه از جهت دوست باشد یا دشمن، نمی‌تواند موضع گیری هدفمندی به دنبال داشته باشد. 

متأسفانه امروزه ما مسلمانان یعنی دوستداران «قرآن» آن اندازه که به دنبال کسب ثواب و ختم آن هستیم به دنبال فهم و اجرای آن نیستیم و همین امر سبب گردیده است که در دنیای خود از آن لذت نبریم. 

مسلمانان باید بدانند «فهم قرآن» مستلزم هزینه کردن وقت ارزشمند و گرانبهاست و فهم نیز اگر «اجرای» به دنبال نداشته باشد آبستن به ثواب لازم نمی‌گردد. در آیات متعدد از ما خواسته شده است که در قرآن، کلام هدایتگر خداوندی تدبر کنیم و عدم تدبر در آن را مساوی با قفل زدن بر قلب‌ها (محمد: ۲۴) دانسته است و قطعاً هدف از این فراخوانی‌ها، فهم قرآن و اجرای آن به منظور سعادت و خوشبختی ما است. به هر حال برای فهم قرآن باید با کمک نیروی اندیشه در قرآن تدبر کرد و تدبر نیز راههای مختلفی دارد که شاید مهم‌ترین و کامل‌ترین آن‌ها توجه به «سیاق آیات» باشد‌‌ همان چیزی که ما مسلمانان از آن غفلت ورزیده‌ایم. به جرأت می‌توان گفت کسی که از این امر غفلت ورزد و در هنگام تلاوت قرآن آن را مدنظر قرار ندهد نمی‌تواند به رفع تناقض ظاهری بسیاری از آیات قرآن در موضوعات مختلف بپردازد و هیچگاه از کج فهمی‌ها و سطحی نگری‌ها نمی‌تواند در امان بماند و از قدرت پاسخگویی به شک و شبهات برخوردار نیست. 

بنده برای اینکه توانسته باشم اهمیت این موضوع را تا اندازه‌ای برای دوستداران تحقیق و پژوهش جا انداخته باشم صلاح بر آن دیدم که موضوعی به ظاهر متناقض در قرآن تحت عنوان «امّه واحدة» را به نمایش بگذارم تا معلوم همگان گردد که اگر به سیاق آیات توجه توجه نشود چه مشکلاتی به خصوص از جنبه فکری به دنبال دارد. 

 «امت واحدة» که این روز‌ها نیز تا اندازه‌ای در داخل و خارج مطرح است «نه بار» به فهرست ذیل در قرآن آمده است: 

کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّـهُ النَّبِیِّینَ (بقره: ۲۱۳) 

وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً (مائده: ۴۸) 

وَمَا کَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا 

وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً ۖ وَلَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ (یونس: ۱۹) 

وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً (نحل: ۹۳) ‌

إِنَّ هَـٰذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ (انبیاء: ۹۲) 

وَإِنَّ هَـٰذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ (مؤمنون: ۵۲) 

وَلَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً (زخرف: ۳۳) 

می‌بینیم آیات مطرح شده در سوره‌های مختلف در نگاه اولیه متناقض همدیگرند زیرا در این آیات از نفی و اثبات صحبت شده است. به این معنی یکجا مطرح می‌کند که مردم امت واحده هستند. در جای دیگر می‌فرماید مردم امت واحده بوده‌اند اما اختلاف پیدا کرده‌اند در جای دیگر بیان می‌کند اگر ترس این نمی‌رفت که مردم امت واحده شوند چنین می‌کرد و در جای دیگر می‌فرماید اگر خدا می‌خواست مردم امة واحدة می‌شدند یعنی وحدت امت را از دایره اختیار انسان خارج و به مشیئت الهی نسبت می‌دهد. 

به نظر می‌رسد کسی که تنها به دنبال کسب ثواب و ختم زود به زود قرآن است ممکن است اینگونه تناقضات ظاهری قرآن در او تأثیر چندانی نداشته باشد و یا شاید اصلاً به ذهنش هم خطور نکند. اما حساسیت موضوع زمانی به چشم می‌آید که فرد بخواهد از حوزه «کسب ثواب» به معنای متداول آن بالا‌تر گام نهد و آیات را موضوعی کند آن وقت است که پی می‌برد آیات مورد نظر به ظاهر متناقض همدیگرند. لذا پس از آگاهی چند راه در پیش دارد: یا اینکه دچار شک و شبهه می‌گردد و جرأت به خرج می‌دهد که این شک و شبهه را در مجالس و محافل علمی و غیر علمی به بحث بکشاند تا به رفع شبه بپردازد و به نتیجه برسد و یا اینکه جرأت به خرج نمی‌دهد و این موضوع را به عنوان یک راز از ترس اینکه مبادا از ناحیه او قداست قرآن زیر سؤال برود پیش خود نگه می‌دارد که اگر چنین شد آنوقت است که مصیبت‌ها در قالب کج فهمی‌ها و سطحی نگری‌ها شروع می‌شود و پیامد آن‌ها در قالب موضع گیری‌ها و تصمیم گیری‌های خطرناک بروز می‌کند و از آن پس انسان سخت به افراط و تفریط‌ها می‌گراید. 

لذا اگر آیات را موضوعی کنیم بدان معنی هر موضوعی را که می‌خواهیم دنبال کنیم و آیات مربوط به آن را یکجا مورد بررسی قرار دهیم اگرچه می‌تواند تا اندازه‌ای به نتیجه مطلوب یعنی فهم صحیح موضوع، ما را نزدیک کند اما گاهاً موضوعی کردن آیات نمی‌تواند ما را به نتیجه کامل برساند لذا برای رسیدن به حقیقت و فهم مطلب مورد نظر باید حداقل به سیاق آیات و فضای سوره‌های که این آیات در آن‌ها آمده روی آورده و از اول سوره تا آخر آن یا تا آیه‌ای که مدنظر هست آن‌ها را مورد بررسی قرار دهیم و اگر بازهم به نتیجه مطلوب نرسیدیم لازم و ضروری است تا رسیدن به کمال نتیجه باید کل قرآن را در رابطه با موضوع، مورد بازنگری قرار بدهیم آنوقت است که می‌توان گفت قرآن از تناقض برخوردار است یا نه؟ به همین منظور است که می‌توان گفت: «توجه به سیاق آیات» نقش اساسی در فهم قرآن دارد و فهم صحیح در زمینه‌های مختلف در گرو آنست. 

برای اینکه از موضوع دور نشویم به آرامی همراه خواننده محترم آیات مربوط به «امة واحدة» را دنبال می‌کنیم تا با توجه به «سیاق آیات» پی ببریم که منظور از «امة واحدة» چیست؟ و حوزه اختلافی که در آن‌ها مطرح است کدام است؟ لذا ابتدا آیات را موضوعی می‌کنیم و آیات شبیه به هم را در کنار یکدیگر قرار می‌دهیم. 

در آیه ۹۲ انبیاء می‌فرماید: إِنَّ هَـٰذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ و در آیه ۵۲ سوره مؤمنون می‌فرماید: • وَإِنَّ هَـٰذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ. در دو آیه مذکور یعنی ۹۲ انبیاء و ۵۲ مؤمنون که شبیه به هم هستند اثبات «وحدة امة» کرده و از اختلاف نه به صورت صریح و نه به صورت ضمنی خبری نیست. 

در آیه ۳۳ سوره زخرف می‌فرماید: وَلَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً... اگر ترس این نمی‌رفت که مردم «امت واحدة» شوند یعنی اثبات اختلاف امت به صورت ضمنی. 

در آیه ۸ سوره شوری: وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰکِن یُدْخِلُ مَن یَشَاءُ فِی رَحْمَتِهِ ۚوَالظَّالِمُونَ مَا لَهُم مِّن وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ و در آیه ۹۳ نحل: وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰکِن یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ ۚ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ که شبیه به هم هستند بیان می‌کند که مشئیت خداوند بر امت واحده نیست و در ضمن به اختلاف امت اشاره دارد. 

در آیه ۱۱۸ هود: وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً ۖ وَلَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ نیز بیان می‌دارد که مشئیت خداوند بر امت واحده نیست اما فرقش با دو آیه قبل ضمن در برگیرندگی معنی هر دو آیه قبل، از اختلاف امت به صراحت و پیوستگی آن سخن می‌گوید. 

در سوره یونس آیه ۱۹ بیان می‌دارد که ابتدا مردم امة واحدة بوده‌اند سپس اختلاف پیدا کرده‌اند وَمَا کَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا ۚ وَلَوْلَا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ فِیمَا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ بدون اینکه از محور وحدت و اختلاف صحبتی به میان آورد و زمان این وحدت و اختلاف را مشخص کند در سوره بقره آیه ۲۱۳: انَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّـهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ ۚ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ ۖ فَهَدَى اللَّـهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ ۗ وَاللَّـهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ضمن اینکه اثبات وحدت و اختلاف امت می‌کند اما از محور وحدت و اختلاف سخن نمی‌گوید تنها چیزی که این آیه نسبت به آیات دیگر زیاد کرده است. با توجه به قرائت «عبدالله» زمان وحدت و اختلاف امت قبل از بعثت و بعد از بعثت است یعنی امت قبل از اینکه پیامبران مبعوث شوند ابتدا وحدت داشته‌اند سپس دچار اختلاف شده‌اند یعنی وحدت و اختلافی که مبنای آن (عقل) بوده و بعد از بعثت مبنای آن «نقل» بوده است در آیه ۴۸ سوره مائده ضمن بیان جایگاه قرآن و وظیفه پیامبر، می‌فرماید.... ۚ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ ۖ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ ۚ إِلَى اللَّـهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ. یعنی اختلاف امت را در زمینه «شرعة و منهاج» به رسمیت می‌شناسد و بیان می‌دارد که قرار خدا بر این نیست که در زمینه «شریعت و منهاج» وحدت داشته باشید. 

با توجه به آنچه که گذشت می‌توان از موضوعی کردن آیات یعنی بدون توجه به «سیاق» به نتایج ذیل دست یافت: 

۱) مردم امت واحده هستند (انبیاء: ۹۲) و (‌ مؤمنون: ۵۲) بدون تعیین محور وحدت

۲) اثبات «صریح» اختلاف انسان و مداوم بودن آن (هود: ۱۱۸) بدون تعیین محور اختلاف

۳) اثبات «ضمنی» اختلاف بین انسان‌ها (‌نحل: ۹۳) و (زخرف: ۳۳) بدون تعیین محور اختلاف

۴) اثبات صریح وحدت و اختلاف انسان‌ها بدون تعیین محور اتحاد و اختلاف و بدون تعیین زمان آند و (یونس: ۱۹) 

۵) اثبات صریح وحدت و اختلاف انسان‌ها بدون تعیین محور اتحاد و اختلاف اما با تعیین زمان یعنی قبل از بعثت و بعد از بعثت (بقره: ۲۱۳) 

۶) اثبات اختلاف انسان‌ها در زمینه (شریعت و منهاج) و جبری بودن آن توسط خدا به منظور ابتلای انسان (مائده: ۴۸) 

که اگر بخواهیم نتایج موضوعی کردن آیات مربوط به «امة واحدة» را خلاصه کنیم این می‌شود که: 

۱) مردم امت واحدة هستند. 

۲) مردم پیوسته در اختلافند. 

۳) اختلاف و وحدت انسان‌ها به پیش از بعثت و پس از بعثت بر می‌گردد. 

۴) اختلاف در زمینه «شریعت و منهاج» معقول و مشروع، و به منظور ابتلای انسان صورت گرفته است. 

نتایج این خلاصه بیانگر آن است که موضوعی کردن آیات اگرچه می‌تواند ما را به فهم صحیح مطلب نزدیک کند و با «استنباط» از این نکات ممکن است به نتایج اساسی برسیم اما نکته‌ای که قابل توجه است این است که این «خلاصه» و دسته بندی آیات شبیه به هم ما را از تناقض ظاهری آیات مستغنی نکرده است زیرا دقت در بند ۱ و ۲ به خوبی نشان می‌دهد که تناقض ظاهری همچنان ادامه دارد. لذا برای رسیدن به نتیجه ناچاریم که از مرحله موضوعی کردن آیات گذشته و به سیاق آیات در سوره‌های که آن آیات آمده توجه هر بیشتر داشته باشیم. 

ابتدا به سراغ سوره انبیاء و مؤمنون که اثبات وحدت امت می‌کنند می‌رویم تا ببینیم در این دو سوره منظور از «امت واحدة» چه کسانی هستند؟ و محور وحدت آن‌ها چیست؟ 

اگر هر دو سوره را از ابتدا تا انت‌ها بخوانیم متوجه می‌شویم که مخاطب این دو آیه مدنظر، بخشی از انسان‌ها یعنی پیغمبران هستند نه همه انسان‌ها. در سوره مؤمنون خطاب صریح است و صراحت آن مبنی بر اینکه منظور پیغمبران است از آیه ۵۱ سوره یعنی آیه قبلی مشخص می‌گردد که خداوند فرموده است: 

 یَا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا ۖ إِنِّی بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ ﴿۵١﴾ وَإِنَّ هَـٰذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ و در سوره انبیاء به طور ضمنی مخاطب پیغمبران هستند زیرا بعد از بیان تعداد زیادی از پیامبران فرموده است: إِنَّ هَـٰذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ. 

و از طرف دیگر محور این دو سوره «عقیده» که شامل توحید، رسالت و قیامت است می‌باشد و از میان موضوعات عقیده بحث توحید که پیامبران منادی آن هستند از همه پر رنگ‌تر است. 

اگر کلمه «امتکم» را نیز از لحاظ ادبی که مضاف و مضاف الیه است و از لحاظ لغوی مورد توجه قرار بدهیم می‌توان به معانی ذیل دست یافت: 

۱) «امتکم» (امة واحدة) یعنی دسته شما پیغمبران دسته و گروه واحدی است. 

۲) «امتکم» یعنی دین و اعتقاد و باور شما پیغمبران که همانا دین توحید و یکتاپرستی است یکی است: زیرا در خود قرآن «امة» به معنی دین و اعتقاد و باور آمده است: بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ وَکَذَٰلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ (زخرف: ۲۲-۲۳) 

با توجه به سیاق دو سوره، به این نتیجه می‌رسیم که منظور از «امة واحدة» در این دو سوره دسته و گروه پیغمبرانند نه همه انسان‌ها و منظور از دین و آئین پیغمبران دین «توحید و یکتاپرستی» است. این معلوم شد که پیغمبران که منادی توحید و یکتاپرستی می‌باشند یک دسته و گروه به حساب می‌آیند و در میان آنان اختلافی وجود ندارد و بر همین اساس است که خداوند می‌فرماید: إِنَّ هَـٰذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً

در ادامه هر دو آیه در هر دو سوره می‌بینیم که بلافاصله بحث پیروان پیغمبران یا به تعبیر دقیق‌تر «امت پیامبران» به میان کشیده می‌شود و انتظار این است که امت هر پیغمبری بر محور «توحید» که همانا دین و آئین یکتاپرستی است گام بردارند و راه پیغمبران را در پیش گیرند اما متاسفانه آنان در این زمینه دچار اختلاف و دو دستگی می‌شوند. گروهی راه توحید را ادامه می‌دهند و گروه دیگر راه شرک و بت پرستی و کفر و ضلالت را. 

در سوره انبیاء می‌فرماید: وَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَیْنَهُمْ ۖ کُلٌّ إِلَیْنَا رَاجِعُونَ ﴿٩٣﴾فَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا کُفْرَانَ لِسَعْیِهِ وَإِنَّا لَهُ کَاتِبُونَ ﴿٩۴﴾ وَحَرَامٌ عَلَىٰ قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا یَرْجِعُونَ ﴿٩۵﴾حَتَّىٰ إِذَا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِّن کُلِّ حَدَبٍ یَنسِلُونَ به طور خلاصه می‌فرماید: که امت پیغمبران بعد از ابلاغ رسالت، موضوع «توحید و یکتاپرستی را تکه تکه و پاره پاره کردند. گروهی بر توحید ماندند و گروهی به شرک روی آوردند یا می‌توان گفت که گروهی بر شرک ماندند و گروهی به توحید روی آوردند و تا آخر سوره اگر سیاق را دنبال کنیم تایید این مطلب را عهده دار است. در سوره مؤمنون نیز دقیقاً همین موضوع با همین مفهوم را به میان می‌کشد و بعد از بیان آیه مدنظر، می‌فرماید: فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَیْنَهُمْ زُبُرًا ۖ کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ امر خود را که همانا آئین توحید و یکتاپرستی است قطعه قطعه کردند گروهی بر توحید ماندند و گروهی به شرک گرویدند و هر کدام به آنچه که نزدشان بود خوشنود و راضی بودند. 

اگر سوره یونس را از ابتدا تا آیه ۱۹ با توجه به سیاق آیات بررسی کنیم، متوجه می‌شویم که محور سوره بحث عقیده یعنی (رسالت و قیامت و توحید) است و با برجسته کردن موضوع شرک و توحید می‌فرماید: وَمَا کَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا ۚ یعنی مردم در زمینه «عقیده» ابتدا متحد و سپس دچار اختلاف شده‌اند یعنی محور اتحاد و اختلاف (شرک و توحید) است. اما اشاره بدان نمی‌کند که آیا مردم از لحاظ عقیده ابتدا در توحید متحد بوده‌اند و سپس دچار شرک شده‌اند یا به عکس. و از طرف دیگر به صورت صریح اشاره به زمان «اتحاد و اختلاف» نمی‌کند. در سوره هود نیز ضمن توجه به قیامت و رسالت بحث دعوت پیغمبران را به سوی توحید برجسته می‌کند و از موضع گیری قومشان بحث به میان می‌آورد که آن‌ها کمتر راه پیغمبران را که همانا توحید و یکتاپرستی است در پیش گرفته‌اند و با تسلی دادن پیغمبر خدا موضوع را در زمینه این اختلاف یعنی شرک و توحید طبیعی جلوه می‌دهد و می‌فرماید: وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً. اگر خدا می‌خواست همه مردم را موحد و یکتاپرست می‌گرداند و از اختلاف و دو دستگی خبری نبود اما این امر طبیعی است و مردم پیوسته در زمینه یکتاپرستی در اختلافند. گروهی راه شرک را بر می‌گزینند و گروهی که مورد لطف خدا قرار می‌گیرند در راه توحید باقی می‌مانند. در این سوره به خوبی چند نکته را متذکر می‌شود: 

۱) اینکه محور اتحاد و اختلاف انسان‌ها را که همانا در بعد عقیده یعنی توحید و یکتاپرستی است روشن می‌گرداند. 

۲) در زمینه عقیده انسان کاملاً آزاد است و خداوند نخواسته است در این زمینه جبری و قراردادی عمل کند و پیوسته مردم در طول تاریخ به طور عموم دو دسته بوده‌اند، موحدین و مشرکین. 

در سوره نحل نیز از ابتدا تا آیه ۹۳ اگر سیاق آن مورد توجه قرار گیرد مثل سوره یونس و هود بلکه برجسته‌تر از همه موضوع «شرک و توحید» را به نمایش می‌گذارد و در آیه ۹۳ می‌فرماید: وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰکِن یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ اگر خدا می‌خواست شما انسان‌ها را در زمینه «توحید» و یکتاپرستی امت واحده قرار می‌داد اما خواست خدا بر اجبار نیست بلکه بر اختیار است و هر کس آزادانه می‌تواند خدای خویش را انتخاب کند اما نکته‌ای که مهم و قابل توجه می‌باشد و در آیه ۶۴ بدان پرداخته وظیفه پیغمبراست که می‌فرماید: وَمَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ إِلَّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ و بر تو کتاب نفرستادیم مگر اینکه قضیه شرک و توحید را برای مردم روشن گردانید و این کتاب راهنما و دلسوز است برای قوم و گروهی که بدان ایمان دارند و در پایانه آیه ۹۳ می‌فرماید: وَلَـٰکِن یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ بعد از تبیین پیامبر هر که راه شرک را در پیش گرفت گمراه است و هر که راه توحید را در پیش گرفت هدایت یافته است. 

در سوره نحل ضمن بیان آزادی مردم در زمینه انتخاب خدای خویش یعنی روی آوردن به شرک و توحید وظیفه پیامبر که تبیین این قضیه بوسیله کتاب است را گوشزد می‌کند. 

در سوره زخرف نیز مثل سوره‌های قبل موضوع عقیده یعنی (رسالت و توحید و قیامت) را به میان می‌کشد و بیان می‌کند که وظیفه پیامبران با کتاب‌های آسمانی تبیین قضیه شرک و توحید برای مردم بوده است و ضمن اعتراض مشرکین مبنی بر اینکه چرا قرآن برای بزرگان قریش نیامده بلکه برای محمد آمده در آیه ۳۳ خداوند می‌فرماید: وَلَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَـٰنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّنفِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ... اگر ترس آن نمی‌رفت که مردم همه در «کفر امت واحد» گردند خانه‌های آنان را پر از طلا و جواهرات می‌کرد در آنوقت، سبب وحدت در کفر مردم، خدا می‌گشت و آزادی انتخاب از دست مردم در می‌رفت و جنبه جبری به خود می‌گرفت و خداوند این کار را انجام نداده است تا مردم در زمینه شرک و توحید آگاهانه و آزادانه عمل کنند و بر اساس آن در روز قیامت مورد سؤال و بازخواست قرار بگیرند. 

در سوره شوری نیز در‌‌ همان ابتدا این قضیه یعنی محور اتحاد و اختلاف مردم را که شرک و توحید است به طور خلاصه و رسا و صریح بیان می‌دارد و به دسته بندی مردم به بهشتی و جهنمی می‌پردازد تا به آیه ۸ می‌رسد و در آن می‌فرماید: وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰکِن یُدْخِلُ مَن یَشَاءُ فِی رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمُونَ مَا لَهُم مِّن وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ اگر خدا می‌خواست همه را بهشتی یا جهنمی می‌کرد اما خواست خدا در انتخاب عقیده یعنی شرک و توحید این بوده است که مردم را آزاد بگذارد و در این زمینه کمترین جبری و قراردادی به خرج نداده است بلکه آن‌ها را به خود واگذار کرده است و آنکس که راهش را در پیش گیرد و او را به یکتائی می‌شناسد در رحمت خویش قرارش می‌دهد و آنکس که به شرک و بیراهه می‌رود یاور و پشتیبانی از سوی او ندارند. و در ادامه ضمن ذم شرک، در آیه ۱۰ گوشزد می‌کند که در زمینه آنچه که اختلاف کرده‌اید و می‌خواهید بدانید کدام یک از شما درست حرکت می‌کند و هدایت یافته‌تر هست حکم و داوری آن پیش خدا است: وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِن شَیْءٍ فَحُکْمُهُ إِلَى اللَّـهِ و در کتابش بیان داشته است و در آیه ۱۰ به بعد ضمن تشویق به توحید و متذکر شدن جایگاه خدا در آیه ۱۳ توصیه خداوندی را شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَىٰ وَعِیسَىٰ ۖ أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ ۚ کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ ۚ اللَّـهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ از‌‌ همان ابتدا یعنی از زمان نوح علیه السلام تا زمان خاتم پیامبران، بر اقامه دین و گریز از تفرقه را در آن به مردم گوشزد می‌کند و در پایانه آیه می‌فرماید: چنین توصیه‌ای که همانا وحدت در یکتاپرستی و گریز از شرک است برای مشرکین که آن را بپذیرند بسیار سخت است. 

به طور خلاصه در آیات سوره زخرف و شوری همانند دیگر سوره‌ها ضمن بیان محور اختلاف انسان‌ها در زمینه شرک و توحید، در سوره شوری متذکر می‌شود که خدا در زمینه عقیده (شرک و توحید) انسان را مجبور نکرده است بلکه آن‌ها را آزاد گذاشته و تنها کاری که در این راستا کرده توصیه به اقامه دین توحید و دوری از تفرقه بوده است و همانگونه که خود نیز می‌فرماید: کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ این توصیه بر مشرکین سخت آمده و آن‌ها حق دارند این توصیه را بپیذیرند یا نپذیرند!! 

به جز این سوره‌ها که با در نظر گرفتن سیاق مورد بررسی قرار گرفتند و همگی مکی بودند در سوره بقره و مائده نیز همانطور که قبلاً نیز متذکر شدیم بحث از امة واحدة به میان آمده است و برای نتیجه گیری کامل موضوع لازم است آندو را نیز با در نظر گرفتن سیاق مورد بررسی قرار بدهیم. 

خداوند در سوره مائده از ابتدا تا حداقل آیه مورد نظر یعنی آیه ۴۸ ضمن دستور مؤمنین به التزام و پای بندی به همه عقود و ضوابط‌ها در رابطه با خود، خدا، همکیشان و غیره و در یک کلام آنچه از جهان هستی در پیرامون او مطرح است و ضمن بیان شریعت‌های دیگر از جمله شریعت «اهل کتاب» و آنچه که از حلال و حرام‌ها در آن آمده است می‌فرماید: لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةًوَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ برای هر امتی شریعت و منهاجی قرار داده‌ایم و اگر خدا می‌خواست در زمینه شریعت و منهاج یعنی بعد عملی مربوط به زندگی همه را امت واحد می‌کرد در حالی که خواست خدا، در زمینه شریعت بر «امة واحدة» نبوده و این جنبه قراردادی و جبری به منظور امتحان و آزمایش انسان‌ها است و شما وظیفه دارید به حکم خدا یعنی آنچه که خدا نازل کرده است با آن‌ها رفتار کنید نه با هوای نفس آن‌ها. 

در این سوره نکته قابل توجه و مهمی که مطرح می‌کند این است که مردم در زمینه «شریعت و منهاج» یعنی روش زندگی یا به تعبیر دیگر در زمینه تشریع و قانونگذاری و بخش عملی و اجرائی اختلاف دارند و این اختلاف جبری و به خواست پروردگار است و مردم اختیاری در آن ندارند و به تبع آن در قبال این اختلاف‌ها مسؤل نیستند و در روز واپسین مورد بازخواست قرار نمی‌گیرند و انتظار وحدت امت در این زمینه انتظار معقول و مشروعی نیست. و اگر چنین تصوری از جانب هر کسی شکل بگیرد خلاف آزادی عمل انسان‌ها و اراده خداوند متعال گام برداشته است و در پس آن اگر حکمی از او صادر گردد در نگاه قرآن حکم جاهلانه‌ای به حساب می‌آید و به همین خاطر در ادامه فرموده است: أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّـهِ حُکْمًا لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ 

در سوره بقره که سوره مدنی است اگر سیاق چند آیه قبل از آیه مدنظر یعنی آیه ۲۱۳ را مورد توجه قرار بدهیم می‌بینیم که به دو دسته از انسان‌ها اشاره می‌کند، دسته دنیا پرستان که برای رسیدن به آرزوهای زود گذر خود از همه مقدسات از جمله خداوند سوء استفاده کرده وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللَّـهَ عَلَىٰ مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ﴿٢٠۴﴾ وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ ۗ وَاللَّـهُ لَا یُحِبُّ الْفَسَادَ ﴿٢٠۵﴾ وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّـهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ ۚ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ ۚ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ و دسته دیگر که تنها به دنبال رضایت پرودگار خویش هستند وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّـهِ ۗ وَاللَّـهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ و هر آنچه را که دارند در طبق اخلاص گذاشته و در راه او خرج می‌کنند سپس از مؤمنین می‌خواهد که همگی به دین اسلام که همانا دین توحید و اخلاص است روی آورند و مواظب باشند که مقام و موقعیت و جایگاه و پایگاه و مادیات آن‌ها را نفریبد و به دام شرک نیندازد و ضمن اشاره به موضع گیری منفی کفار که نسبت به متقین دارند بیان می‌کند تنها متقین و تنها کسانی که به کتاب الهی چنگ زنند و راه پیغمبران را در پیش گیرند و از اختلاف خود را به دور دارند در روز قیامت نجات یافته‌اند. 

به طور خلاصه، با توجه به «سیاق» متوجه شدیم آیات به ظاهر متناقض در حوزه «امت واحده» نه تنها از تناقض حقیقی برخوردار نیستند بلکه مکمل همدیگر نیز می‌باشند زیرا دو آیه‌ای که به صراحت اثبات «وحدة امة» کردند «إِنَّ هَـٰذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً» مربوط به به پیغمبرانند و هفت آیه باقی مانده که از اتحاد و اختلاف سخن گفتند مربوط به «امت» پیامبران. لذا به نتیجه رسیدیم که اختلاف انسان‌ها در حوزه اعتقادی اختیاری اما در حوزه شریعت و قانون گذاری اجباری و از دایره تکلیف به دور است. و بر همین اساس کسانی که در طول تاریخ موحد و یکتاپرست بوده‌اند همگی یک امت و کسانی دیگر که مشرک بوده‌اند امت دیگر به حساب می‌آیند و چون تشکیل امت در حوزه اختیار ما است اگر بخواهیم در زمینه توحید و یکتاپرستی آن را شکل بدهیم چاره‌ای نداریم جز اینکه به ابزار آن یعنی قرآن چنگ زده و در پرتو آموزه‌های آن به عامل بازدارندگی در مسیر که «تعصبات فکری و فقهی» است پایان دهیم. «به امید فهم قرآن و اجرای آن در زندگی»

والسلام علیکم و رحمة الله